کد مطلب:130007 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

وضعیت اهل بیت هنگام ورود به مدینه
شیخ ابن نما در توصیف وضعیت آن بزرگواران می نویسد: آن گاه امام زین العابدین (ع) و گروهی دیگر وارد خانه ی پیامبر (ص) شدند و دیدند كه خانه، ویرانه و خالی از سكنه با اندوه خود خلوت كرده است. در قضای فرود آمده فرورفته است؛ و خطرهای سهمناك بر آن هجوم آورده اند. عذابهای مرگ بر آن مشرف گشته و سپاه مصایب در آن اردو زده است؛ و به خاطر از دست دادن بزرگان، عرصه ای وحشتناك دارد....

كنار خانه ی پیامبر خدا، محمد (ص) ایستادم؛

و دیدم كه عرصه هایش ویران گشته است؛

دیگر قاری ای در آن قرآن تلاوت نمی كند؛

و نماز و روزه اش تعطیل گشته است؛

آن خانه پناهگاه علوم و سپر خطرها بود؛

و جوایزش بر سر آزادشدگان فرو می بارید؛

از بزرگان خاندان هاشم تهی گشته؛

و پس از حسین (ع) پراكندگی اش گرد نیامده است؛

ای چشمان من! در قتل سبط پیامبر بگریید؛

اشك سوز و گدازم در فقدان او پایان نمی پذیرد؛

ای جگرم! تا كی باید بر آزار شكیبا بود؛

آیا گاه آن فرا نرسیده است كه از آه و اندوه بی نیاز شود. [1] .

سید محمد بن ابی طالب كركی گوید: هنگامی كه چشمش بر منزلهای دوستانی افتاد


كه پرتوافشان ایمانی و تجلی اسرار قرآن و سكونتگاه چراغهای عرفان و خانهای كرم و احسان بودند و به زبان حال می گرید و از نبود مردانش می نالد و اشك از دیده شان جاری است و ناله اش از سینه شان بالا می رود و با صدایی كه خبر از شدت سوز و گدازش می دهد؛ فریاد برمی آورد؛ و از شدت گرفتاریش خبر می دهد و هر سوار و پیاده ای را باخبر می كند و برای هر كوچ كننده و فرود آمده ای می سراید:

كجایند آنها كه خورشید و ماه من بودند؛

كجایند آنهایی كه جمال و شادی من بودند؛

كجایند آنها كه پشتیبان و نگهبان من بودند؛

و هنگامی كه به رنج می افتم هدایتم می كردند... [2] .

از آن هنگامی كه چشمانم انسانی را ندیده است؛

شماتت كننده بسیار شده چون یاورانم كم گشته اند؛

ای چشمهای من! اگر اشكهایم خشك گردید؛

آن گاه از قلب شكسته خون ببارید؛

آنگاه خطاب به مجالس كراماتشان و مدارس تلاوتشان و جایگاههای عبادتشان و محراب های نمازشان فریاد برآورد: كجایند كسانی كه بوستان های كرم با وجودشان خرم شد و حمایت از ملتها با وجودشان رقم خورد؟ كجایند آنهایی كه با ركوع و سجودشان تو را آبادان می داشتند و در اطاعت معبودشان به پای می ایستادند؟ كجایند آنهایی كه پیرامون تو باغهای نعمت فراوان داشتند و جویبارهای بخششان در سر تا سر تو جاری بود. پرچمهای دانش آنان برپا و چادرهای شرافتشان زده بود؟ چه تاریكی هایی را كه از تو با نور بخششهایشان روشن كردند، و چه وحشت هایی را كه از تو با آواز تلاوتشان انس بخشیدند، چه شبها و روزهایی را كه از تو با نمازشان زنده نگه داشتند و سحرگاههای تاریكی از تو را كه با نور شب زنده داری خویش نورانی ساختند!

آن گاه [خانه] به زبان حال پاسخ داد و حیاط خانه وی را از تغییر اوضاعش خبر داد:


از دیار من كوچیدند و در اندوه سرای قلبم سكونت گزیدند. از خانه هایم دور شدند و با دراز ساختن دوران جدایی اندوهم را طولانی ساختند. آه، چقدر آرزومند جای پای آن بر خاك خود هستم! آه و افسوس كه ماه چهره هاشان از منزلگاه های سعادتم رخت بربستند. روزگار دوریم از آنان، نومیدم كرد و در شادیم همچنان امیدوار ماند و روزگار با غارتشان با من دشمنی ورزید. من پس از آنان در میان مردم هیچ جایگاه امیدی ندارم. ای واژگان! قلب من را از اندوه ذوب كنید. تو دیگر در خاكستر استخوان هایم جایگاهی نداری. ای تن بیمار! پیش از سپری شدن زمان و روزگار از شدت اندوه بمیر.

آن حضرت مشاهده كرد كه منزل های دوستانش از فرط وحشت تاریك است و چون كسی در آنها نیست تهی افتاده اند. گویی كه زبان حال با آنان نجوا می كرد و با بیان گفتار خطاب به آنان می فرمود: ای سراهایی كه پشتیبانش غایبند و وضعیتش دگرگون گشته و به ویرانه تبدیل شده اند. اندوهم در فقدان ساكنانت همیشگی است و شور و شوقم به خاطر دوری آسمانت پایان نمی پذیرد. خبر مصیبت هایشان اشكم را سرازیر می كند و اخبار درد و رنجشان آه و افسوسم را برمی انگیزد. سرزمین خالی از آنها قلبم را آتش می زند و خانه های نومیدشان عقلم را به وحشت می اندازد. چرا نباید آتش زنه ی جدایی را از آتش جدایی پر نكند؛ و فرط شیفتگی جامه ی بیماری را بر اعضا و جوارحم بر ندرد...» [3] .


[1] مثيرالاحزان، ص 114.

[2] در اينجا چند بيت براي رعايت اختصار نقل نگرديد.

[3] تسلية المجالس، ج 2، ص 464.